نکته اول از ظاهر آیات مربوط به داستان قابیل بدست می آید و در روایات هم به روشنی بیان شده است که علت اصلی تصمیم قابیل به کشتن برادرش، حسد شدید، نسبت به او بود. یعنی منشأ این گناه بزرگ و اینکه
حواء برای آدم فرزند پاکی آورد(118). هفت روز، پس از ولادت این فرزند، بر آدم وحی شد که این فرزند هبه ای از سوی من به توست. پس او را هبةالله نام بگذار(119). او هم چنین کرد، حضرت آدم، به فرمان
آنچه ذکر شد همه آن چیزی است که در قرآن کریم درباره داستان این دو فرزند آدم (علیه السلام) آمده است اما در روایات معصومین (علیه السلام) در این باره نکاتی بیان شده است که برخی از زوایای نامعلوم این جریان را روشن می سازد(97).
پس از ابلیس، اولین مخلوقی که سرانجامی نامطلوب داشت یکی از فرزندان حضرت آدم (علیه السلام) بود. انحراف فرزند اولین پیامبر الهی، اولین انحراف در خاندان انبیاست که مایه شگفتی بسیار است.
فرجام نیک و بد ( عاقبت به خیری و عاقبت به شری ) (۲)
فصل چهارم : عوامل فرجام بد در مقدمه بحث به این نکته اشاره داشته باشیم که در بحث عاقبت به خیری و عاقبت به شری ۴ حالت داریم که عاقبت خوانده می شوند:۱- برخی بدند و این بدی را ادامه می دهند و همانگونه می میرند.۲- برخی بدند ولی از راه بد باز می گردند، و خوب می میرند.۳- برخی خوبند، این خوبی را ادامه می دهند و خوب هم می میرند.۴- برخی خوبند، این راه را گم می کنند و بد می میرند.در این قسمت عواملی که موجب فرجام بد و سوء عقوبت می شود را مطرح می نماییم :
امیرمؤمنان (علیه السلام) در این خطبه، خطاب به مردم می فرمایند: شیطان قبل از انحرافش، سابقه شش هزار سال عبادت داشت در حالیکه دانسته نشد مراد از سال در اینجا، سال های دنیاست که 365 روز است یا سال های آخرت است که طبق آیه 4 سوره معارج هر روزش، معادل پنجاه هزار سال دنیاست.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در خطبه 236 نهج البلاغه (خطبه قاصعه) به اهمیت جریان شیطان و عبرت آموزی بودن داستان او، برای مؤمنان پرداخته اند و به این نکته تاکید کرده اند که این جریان هشداری به همه مؤمنان است تا مراقب باشند به بلائی که شیطان گرفتار آمد، مبتلا نشوند چون امتحان الهی اختصاص به شیطان ندارد و هرکس دیگر هم، صفاتی مانند شیطان داشته باشد از بهشت محروم خواهد شد.
قرآن کریم دست کم پانزده بار جریان بدعاقبتی ابلیس را یادآور شده است و منشأ آن را برای مؤمنین بیان کرده است. از میان آیات قرآن کریم، آیات سوره حجر با تفصیل بیشتری جریان انحراف ابلیس را بیان فرموده است. در آیات 26 تا 42 این سوره مبارکه چنین آمده است:
فصل اول: بدعاقبتان و خوش عاقبتانی از دوران حضرت آدم (علیه السلام)
تا حضرت ابراهیم (علیه السلام) اولین بدعاقبتان عالم اولین داستان مربوط به حسن عاقبت و سوءعاقبت با آفرینش اولین انسان بر روی زمین آغاز شد در زمان حضرت آدم (علیه السلام) دو عبرت تاریخی رخ داد که در تاریخ همه بشریت به راحتی نمی توان نمونه ای مانند آن ها را یافت.ابلیس (خوش سابقه ترین بدعاقبت) اولین، درس آموزترین و عبرت انگیزترین داستان در میان داستان های بدعاقبتان عالم، داستان سوءعاقبت ابلیس است که در مقدار عبادت و مقامات معنوی، گوی سبقت را ربوده بود و سرانجام به یکی از پلیدترین مخلوقات خدا تبدیل شد و کار او به جائی رسید، که به ما دستور داده شده است که، از شر وساوس او به خدای متعال پناه ببریم. شاید بتوان گفت: ابلیس بدعاقبت ترین مخلوق خداست چرا که در همه انحرافات عقیدتی و رفتاری و همه خطاها و انحراف های عالم نقشی اساسی دارد و شاید نتوان گناهی در عالم پیدا کرد که به نحوی شیطان در او تأثیری بسزا نداشته باشد و نقش ابلیس در همه این انحرافات، نقشی آگاهانه و مغرضانه است. از دلایل دیگر، بر اینکه، شیطان در اوج پلیدی قرار دارد این است که او، خود، از خدا خواسته است که این قدرت را داشته باشد که همه مردم را منحرف کند و انتقام رانده شدن خود را، از خدای متعال بگیرد.
بخش دوم: نمونه هایی از نیک فرجامان و بدفرجامان در تاریخ بشریت
مقدمه
یکی از بالاترین دلایل امکان سوءعاقبت و احتمال انحراف برای همه، حتی کسانی که هم اکنون در صراط مستقیم قرار دارند وقوع آن، درباره افرادی است که روزی ایمانی قوی داشتند و یکی
عموم مؤمنین، معمولا بهترین دعا را برای خود و دیگران، دعای برای حسن عاقبت می دانند و از دیگران برای آن درخواست دعا می کنند، این دعاها و نگرانی ها، ریشه در کلام و خواست های معصومین (علیه السلام) دارد و به پیروی از برخی صالحان و عالمان دینی است. معمولا، عالمان عامل، هر چه مقام معنوی شان بالاتر می رود، نگرانی شان از سوءعاقبت بیشتر و قوی تر می شود. نقل این عبارت از استاد بزرگ اخلاق علامه آیت الله مصباح یزدی(مدظله العالی) رواست که می فرمایند: یکی از بزرگان علمای اخلاق در شب بیست و سوم، آخر شب، بعد از احیاء می گفت: خدایا من در جوانی از تو مقامات توحیدی می خواستم حالا که پیر شده ام و پایم لب گور است از تو می خواهم که من را مسلمان بمیرانی(89). همچنین جا دارد در اینجا این خاطره را از مرحوم آیت الله اشراقی (داماد امام خمینی(رحمةالله) نقل کنیم که آن را در مصابحه ای در سیمای جمهوری اسلامی نقل می کردند. ایشان می گفت: روزی با امام خمینی(رحمةالله) قدم می زدیم. من از ایشان پرسیدم، اگر تنها، یک حاجت از خدا بخواهید چه می خواهید؟ امام خمینی(رحمةالله) سؤال را به من برگرداندند و فرمودند: شما چی؟ من عرض کردم: من همه معارف بلند الیه را می خواهم، سپس از ایشان پرسیدم: شما، چه می طلبید؟ فرمودند: خوب، معلوم است حسن عاقبت را می خواهم. بهمین دلیل است که وقتی از مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی(رحمةالله) می پرسند: بالاترین حاجت شما چیست؟ می فرماید: حسن عاقبت(90). و این خاطره هم از جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای قرائتی(حفظه الله) زیباست که می گویند: یکی از آن خاطرات که بسیار درس آموز است از برادر عزیزم مرحوم حجةالاسلام و المسلمین حاج آقا محمدخانی بود که می گفت: من زمانی در حرم امام رضا (علیه السلام) بودم دیدم سه نفر از علماء در حال نماز و عبادتند تصمیم گرفتم از آنها سؤال کنم که شما در سن هشتاد سالگی اگر بدانید یک دعای مستجاب دارید چه دعائی می کنید؟ به خدمت آن سه عزیز بزرگوار رفتم این سؤال را تکرار کردم بالاتفاق همه فرمودند: ما دعا می کنیم که خداوند عاقبت ما را ختم به خیر نماید(91).
عدم تعارض عصمت و نگرانی از سوء عاقبت در برابر این گونه سوالات، پاسخ های گوناگونی مطرح شده است که از جمله آنها می تواند این باشد که علم ما به عصمت این بزرگواران، نتیجه استدلالی عقلی برگرفته از حکمت الهی یا مفاد دلائل نقلی است. بر اساس این گونه شواهد می توانیم عصمت زوال ناپذیر آنها را از پیش بدانیم. اما این گونه پیش بینی ها، به معنای فقدان زمینه های اختیاری دوری از گناه در آنان نیست و لازمه آن، این نیست که این بزرگواران در سر دو راهی های تعارض شهوت و غضب با ایمان و فطرت قرار نمی گیرند و نیاز به مجاهده های اختیاری سخت با نفس خویش ندارند
همانطور که قبل از این یادآور شدیم در مورد غیرمعصومین این گونه حاجات، شگفتی چندانی ندارد. شگفت آور این است که در میان مناجات ها و دعاهای معصومین (علیه السلام) این گونه عبارت یافت می شود. البته اینگونه تعبیراتی گاهی، برای تربیت مؤمنین است اما، حال امامان معصوم و سیاق عبارات در بسیاری از دعاها با هدف تربیتی بودن صرف، قابل جمع نیست، بویژه در دعاهایی از معصومین (علیه السلام) که خود به لحاظ روحی و روانی تحت تأثیر دعا هستند و به لحاظ جسمانی هم، از متن دعا، تأثیر می پذیرند. مثلا در جائیکه امامان معصوم در حال دعا، شدیدا، گریه می کنند یا رنگ چهره آنها متغیر می شود و یا در اثر حال مناجات، بیحال می شوند، نمی توان گفت: صرفا، در مقام درس آموزی به دیگران هستند و به شخص ایشان ارتباطی ندارد و در جایی که با ضمیر متکلم وحده، حال و صفاتی را به خود نسبت می دهند قطعا مراد آنها، تنها تربیت دیگران نیست. در چنین مواردی، نگرانی و دل واپسی پیامبران الهی و امامان معصوم با این سؤال روبروست که در مباحث کلامی با ادله عقلی و نقلی عصمت زوال ناپذیر پیامبران و امامان را اثبات کرده ایم و لازمه این عصمت یقینی، حسن عاقبت یقینی معصومین (علیه السلام) است. با وجود چنین عصمتی، احساس این گونه ناامنی در معصومین (علیه السلام) چه توجیهی دارد؟! این سؤال همانند سؤالی است که درباره ترس و نگرانی این معصومین (علیه السلام) از عذاب الهی و استغفار و گریه های آنان مطرح است.
اندیشه سوءعاقبت در چهارمین امام شیعیان حضرت علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام)، هم از نشانه های اهمیت توجه به مسأله عاقبت و به معنای امکان ذاتی سوء عاقبت برای هر انسانی است که از مقاماتی معنوی برخوردار است. این امام بزرگوار در دعای ابوحمزه ثمالی می گویند: اللهم انی أسئلک ایمانا لاأجل له دون لقائک احینی ما احییتنی و توفنی اذا توفیتنی علیه و ابعثتنی علیه(85) (بارالها ایمانی، عطا فرما که پایانی جز به دیدار تو نداشته باشد و مرا با آن زنده بدار و با آن بمیران و مرا با آن محشور فرما). از همین امام معصوم در دعای مکارم الاخلاق می خوانیم اللهم اختم بعفوک اجلی و حقق فی رجاء رحمتک املی (بارالها پایان راهم را، با بخششت همراه کن و آرزوی مرا در امید رحمتت برآورده ساز). به جهت اهمیت این موضوع است که سفارش شده است، برای اینکه این امان تا لحظه مرگ باقی بماند پس از عرضه باورهای دینی خود به درگاه الهی و اعتراف به آنها از خدای خود بخواهید که این ایمان و اعتراف تا هنگام مرگ برایتان باقی ماند و هنگام فرا رسیدن مرگ، فریادرس شما باشد و برای این منظور این دعا را بخوانید: اللهم یا ارحم الراحمین، انی اودعتک یقینی هذا، و ثبات دینی، و انت خیر مستودع، و قد امرتنا بحفظ الودائع، فرده علی وقت حضور موتی(86). (بارالهات ای بخشنده ترین بخشنده ها، من این یقین و پایداری ایمانم رابه تو می سپارم که تو بهترین امانتداری و به ما فرمان دادی که امانت ها را حفظ کنیم پس آن را هنگام فرا رسیدن مرگم به من برگردان). از جمله همین تعبرات، عبارتی است که در دعای عالیة المضامین آمده است: اللهم اول حاجتی الیک... و یمیتنی اذا امتنی علی طاعتهم(87) اولین حاجتم به سوی تو این است که... و هنگامی که از دنیا می روم با، حال طاعت ایشان (پیامبر و اهل بیتت آن حضرت (علیه السلام) بروم. ظاهر عبارت فوق این است که مرگ با حسن عاقبت و در حال ایمان و انقیاد باید یکی از بالاترین و مهمترین حاجات مؤمن باشد چنانکه یکی از بالاترین حاجات امام معصوم (علیه السلام) در این دعاست چون اول بودن حاجت در اینجا قطعا، به دلیل اهمیت آن است وگرنه، حاجات مربوط به حیات دنیوی به لحاظ ترتیب زمانی شاید بر حاجتی که به هنگام مرگ باید روا شوند، مقدم باشند اما، باید توجه داشت که حسن عاقبت به ظاهر، مربوط به هنگام مرگ است اما با توجه به علل و ریشه های آن، مربوط به همه دوران زندگی دنیوی انسان است.
گریه های امام مجتبی (علیه السلام) امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز به مانند پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از آینده خویش به شدت نگران بودند. گریه ها و ناله های امام مجتبی (علیه السلام) از آینده خویش، و اظهار ناراحتی های شدید آن حضرت از احتمال گرفتار شدن به آتش جهنم، به گونه ای بود که گاهی برادر بزرگوارشان امام حسین (علیه السلام) به ایشان دلداری می دادند از جمله نقل شده است: همانا او، (امام حسن مجتبی (علیه السلام) در حال احتضار ناله و گریه شدیدی کرد، به گونه ای که (امام) حسین (علیه السلام) به ایشان گفتند: ای برادر من، این ناله و این گریه برای چیست؟! و حال آنکه، همانا، به سوی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و به سوی پدرت و عمویت جعفر و فاطمه و خدیجه می روید و به تحقیق، جد شما به شما فرمود که همانا، آقای جوانان اهل بهشتید. شما سوابق (نیکوی) بسیاری دارید، همانا، شما پانزده بار پیاده به حج رفتید و دو بار اموال خود را در راه خدا تقسیم کردید، چه کردید و چه کردید. امام حسین (علیه السلام) همینطور فضائل اخلاقی ایشان را شمردند، اما، به خدا قسم، سخنان امام حسین (علیه السلام) تنها، بر گریه و ناله ایشان افزود، سپس (امام حسن (علیه السلام) فرمود: ای برادر من، آیا من به سوی وحشتی عظیم و امری بزرگ نمی روم که تاکنون، بسوی مانند آن نرفته ام؟! من نمی دانم، آیا نفس من به سوی آتش می رود و باید به او تسلیت بگویم یا به سوی بهشت می رود و باید به او تبریک بگویم(84).
علاوه بر روایتی که امکان زوال ایمان را به صورت مستقیم یادآور می شوند، برخی روایات به صورتی غیرمستقیم به این مهم پرداخته اند از جمله آنها، کلماتی از معصومین (علیه السلام) است که نوعی از ایمان را به نام ایمان عاریه ای مطرح ساخته اند و در برابر آن، در بعضی روایات از ایمان ثابت یا، ایمان های مدت دار و غیرموقت و ایمان مستقر سخن به میان آمده است، ایمان، لا أجل له(68) از جمله تعبیراتی است که به معنای ایمان دائمی است و در برابر ایمان مؤجل و موقت قرار دارد.
یکی از روایاتی که هشداری نسبت به آینده مؤمنین است روایتی از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است که در آن اشاره می کنند که هیچ کس نباید وضع فعلی خود و دیگران را ملاک داوری در باره حسن عاقبت یا، سوءعاقبت قرار دهد. چه آنکه، اگر جوهره وجودی کسی با اهل سعادت هماهنگ باشد، نام او را در کتاب خوش عاقبتان نوشته اند. حتی اگر تمام عمر را نامسلمان باشد. این روایت را امام صادق (علیه السلام) از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین نقل می کنند:
فصل چهارم: اهمیت توجه به امکان سوء عاقبت در روایات
روایات هشدار دهنده
در سخنان گهربار معصومین (علیه السلام) نیز به مؤمنین هشدارهای زیادی نسبت به امکان تغییر حالات معنوی و سوءعاقبت داده شده است که در اینجا چند روایت را یادآور می شویم.
3) شیوه های مکر الهی در آیاتی از قرآن به شیوه ای که تکذیب کنندگان آیات الهی، در گناهان خود غوطه ور می شود اشاره می کند و می فرماید: و الذین کذبوا بایاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون و املی لهم کیدی متین(الاعراف 183 - 182).
نکته اول (مفهوم سعادت حقیقی) قبلا، اشاره کردیم که سعادت و کمال واقعی که مطلوب همه انسانهاست، رسیدن به بالاترین و ماندگارترین خیرات است و بهمین دلیل قرآن کریم برای ترغیب انسان ها به جهان آخرت بر دو ویژگی آن جهان، یعنی ویژگی بالا بودن کیفیت خوبی ها و زیاد بودن کمیت آنها، تأکید می کند. آیه شریفه و الاخرة خیر و أبقی(الاعلی /17) از جمله این آیات است و آنگاه که خداوند متعال می خواهد، انسان را نسبت به لذت های دنیوی، بی میل کند و به جهان آخرت ترغیب نماید به مقایسه لذت های این دو عالم از جهت کمیت و کیفیت می پردازد مثلا در سوره آل عمران می فرمایند:
برای فهم بهتر این گونه روایات توجه به چند نکته لازم است: نکته اول (مفهوم سعادت حقیقی)
قبلا،اشاره کردیم که سعادت و کمال واقعی که مطلوب همه انسانهاست، رسیدن به بالاترین و ماندگارترین خیرات است و بهمین دلیل قرآن کریم برای ترغیب انسان ها به جهان آخرت بر دو ویژگی آن جهان، یعنی ویژگی بالا بودن کیفیت خوبی ها و زیاد بودن کمیت آنها، تأکید می کند. آیه شریفه و الاخرة خیر و أبقی(الاعلی /17) از جمله این آیات است و آنگاه که خداوند متعال می خواهد، انسان را نسبت به لذت های
هدایت یافتن و کسب خوبیها بسیار مهم است، اما مهمتر از آن ماندن در راه هدایت و حفظ خوبیهاست. بهطوری که علاوه بر طول زندگی، خاتمه و عاقبت زندگی هم در سعادت و هدایت باشد. بسیاری از بزرگان همواره ترس از عاقبت داشتهاند که در رأس آنها خود امیرالمؤمنین(ع) است. در زمانه ما شخصی همچون حضرت امام خمینیره نمونۀ بارزی است که پس از آنهمه مجاهدت و خدمت، باز هم نگران عاقبت بهخیری خود بود.
نگرانی و توجّه به عاقبت، آثار و برکت متعددی در زندگی و حفظ دین انسان دارد. لذا بسیار مهم است بدانیم این آثار چیست، چه عواملی باعث سوء عاقبت میشود و راه چاره آنها چیست و برای عاقبت بهخیری چه کارهایی لازم است انجام دهیم.
عده بسیار زیادی بودهاند که پس از عمری زندگی در صراط مستقیم و عبادت خداوند طعمه دامهای شیطان شدهاند، لذا اهمیّت بسیاری دارد که انسان به این مسأله بیندیشد و دربارۀ آن مطالب لازم را بداند.
اهمیت بحث در آیات و روایات با توجه به اهمیت مسأله حسن عاقبت و سوءعاقبت و مسیر خطرناک انسان به سوی جهان آخرت قرآن کریم و روایات معصومین (علیه السلام) ما را به ضرورت عنایت به مسأله سوء عاقبت و حسن عاقبت توجه می دهند و ما را از آنچه ممکن است به سوء عاقبت منتهی شود مطلع می سازند و به آنچه به حسن عاقبت و حیات جاودانه مطلوب می انجامد راهنمایی می کنند.
فصل دوم: اهمیت بحث از سوء عاقبت و حسن عاقبت از منظر خرد و شریعت
مقدمه
در زندگی هر انسانی نگرانی های مهمی ممکن است به وجود آید، نگرانی یک انسان بیمار از اینکه بیمارش، علاج نشود، نگرانی یک بیکار از اینکه شغل مناسبی پیدا نکند، نگرانی یک جوان مجرد از اینکه همسری مناسب و سازگار نیابد و نگرانی کسی که عزیزی در سفر دارد از اینکه مسافرش به سلامت برنگردد، و دهها نگرانی دیگر.
رابطه خوف و رجاء با حسن و سوءعاقبت یکی از مفاهیم مرتبط با مفهوم حسن عاقبت و سوء عاقبت مفهوم خوف و رجاء است. متعلق واقعی خوف و رجاء که در آموزه های دینی به آن سفارش شده است، سوء عاقبت و حسن عاقبت است. مراد از خوف، نگرانی از مبتلا شدن به عذاب الهی و سوء عاقبت و مراد از رجاء، امید به رحمت و نجات از عذاب الهی و حسن عاقبت است. با توجه به اینکه ناامیدی و خوف مطلق، موجب ترک ایمان و عمل صالح خواهد شد، و امیدواری بی اندازه و بی جا نیز، رفع نگرانی از آینده و ترک ایمان و عمل صالح را به دنبال دارد. در روایات زیادی معصومین (علیه السلام) بر اهمیت ایجاد حالت خوف و رجاء، در مؤمنین تأکید کرده اند. از جمله این روایات، کلام گهربار امام صادق (علیه السلام) است که می فرمایند: لایکون المؤمن مؤمنا حتی یکون خائفا راجیا و لایکون خائفا راجیا حتی یکون عاملا لما یخاف و یرجوا(38). (مومن، مؤمن (واقعی) نیست مگر آنکه دارای خوف (نگرانی) و رجا (امید) باشد و مؤمن دارای خوف و رجا نیست مگر آن که مطابق خوف و رجاء خود عمل کند).
حاصل بحث در کاربرد معنای عرفی سوءعاقبت و حسن عاقبت این است که أ) مراد از دو واژه سوء و حسن و نفع و ضرر معنوی است نه مادی؛ ب) سوء و حسن معنوی، همان نقص و کمال حقیقی بشر است؛ ج)نقص و کمال حقیقی بشر، پس از مرگ متبلور می شود؛ د) نقص و کمال حقیقی بشر، پس از مرگ به صورت عقاب و عذاب الهی یا، پاداش و بهشت اخروی تجلی می یابد. بنابراین، مراد از عاقبت هم، هنگام مرگ است. پس، سوء عاقبت به این است که انسان در حالی از دنیا برود که پس از مرگ، با عذاب و عقاب الهی روبرو شود و مراد از عاقبت خیر، یا حسن عاقبت این است که زندگی فرد به گونه ای باشد که نه تنها، پس از مرگ از عذاب الهی در امان باشد بلکه با پاداش نعمت های الهی روبر گردد و البته با توجه به معنای فوق، نقص و عقب افتادگی هایی در زندگی معنوی که شایستگی عذاب را ایجاد نکند، مصداق سوء عاقبت نیست. البته، داوری ما درباره مصادیق، بر اساس ظواهر معارف دینی و ظواهر افراد است. پس، بهرحال، در کاربرد عرفی این دو واژه، معمولا، شرط تحول در زندگی معنوی در جهت مثبت یا منفی وجود دارد، اما این شرط، صرفا برای نشان دادن موارد قابل توجه و عبرت آموزان است نه شرط صحت کاربرد.
یکی از عناصر مفهومی که در کاربرد عرفی سوءعاقبت و حسن عاقبت وجود دارد تبدل حال معنوی از خوب به بد یا از بد به خوب است. معمولا، متدینین درباره کسانی که از آغاز با ایمان و عمل صالح بوده اند و باهمین حال هم از دنیا می روند واژه خوش عاقبت را به کار نمی برند و کسانی را که از آغاز بی ایمان بوده اند یا کردارهای ناشایسته داشته اند و سرانجام هم، با همین حال می میرند متصف به سوءعاقبت نمی کنند. البته در یک صورت، سوءعاقبت و حسن عاقبت نمی کنند. البته در یک صورت،
همانگونه که پیش این اشاره کردیم سرانجام همه انسانها، به هنگام مرگ، نهایی می شود و اهل سعادت و شقاوت، به هنگام مرگ، از یکدیگر کاملا جدا می شوند. مراد از این سخن این است که هنگام مرگ پرونده عمل بسته می شود و دیگر، فرصتی برای ایجاد تحول روحی باقی نمی ماند، اهل کفر اهل ایمان نیز از یکدیگر جدا می شوند، اما، این سخن بدین معنا نیست که هرکس پس از مرگ دچار عذاب می شود به هیچ وجه نمی تواند از عذاب رهایی یابد بلکه، در مورد بسیاری از اهل ایمان استثنایی وجود دارد، یعنی ممکن است پس از مرگ برای مدتی کوتاه یا بلند به عذاب الهی مبتلا شوند ولی، سرانجام از این عذاب نجات یابند.
سوء عاقبت و حسن عاقبت، در واژه عاقبت مشترکند. مراد از عاقبت در اینجا، قطعا پایان زندگی دنیوی و آغاز حیات اخروی است. زیرا، این دو واژه، از واژه های اخلاقی است که به زندگی معنوی انسان مربوط است که در جهان آخرت تبلور می یابد. واژه های اختصاصی این دو عبارت، حسن (یاخیر) و سوء است، مراد از، سوء و حسن هم در این دو عبارت، قطعا مربوط به حیات معنوی بشر است. بنابراین به کمال و نقص حقیقی انسان ارتباط دارد. و چون نقص و کمال انسان، به زندگی پس از مرگ او مربوط است و حیات دنیوی نمی تواند معیار سنجش حسن و قبح و سوء و خیر قرار گیرد پس، مراد از سوء و حسن هم نقص و کمالی است که انسان ها، پس از مرگ با آن روبرو می شوند.
مفهوم شناسی و کاربرد واژه های سوءعاقبت و حسن عاقبت
معنای لغوی واژه حسن عاقبت و سوء عاقبت کاملا روشن است. اما مراد از آن، در این بحث اخلاقی و کاربردهای آن، جای بررسی جدی دارد. کاربرد واژه سوءعاقبت، درباره مسلمانی که کافر شود و کافر بمیرد یقینا درست است و درستی کاربرد این واژه، درباره شیعه ای که قبل از مرگ، دست از ولایت اهل بیت (علیه السلام)
علاقمندیها:
برنامه نویسی کامپیوتر، مطالعه اخبار
موسیقی، سفر، مطالعه مقالات تخصصی، مطالعه وبلاگها و ...
با مرورگر فایرفاکس یا گوگل کروم برای بهتر باز شدن وبلاگ استفاده کنید:)
اين سايت حاصل تلاش شبانه روزي سيد محمد جواد حسيني ميباشد که بدون وابستگي مادي و معنوي به هيچ سازمان و نهاد و حزب و گروه سياسي فعاليت خود را ابتدا بر اساس قانون الهي و سپس قانون اساسي ايران بنا نهاده است. کليه هزينههاي اين سايت با هزينه شخصي پرداخت ميشود که اميدوارم از اين پس از طريق فروشگاه سايت و تبليغات تامين شود و همواره سعي ميکنم تا مطالب آموزشي جديد و خواندني را براي شما به ارمغان بياورم.
بازدید امروز : 171
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 194
بازدید ماه : 1015
بازدید کل : 5033
تعداد مطالب : 5367
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1 تماس با من تلگرام تماس با من در اینستاگرام